محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

فرشته ای شبیه گردو...

جشن دندونی

همون روز صبح که اولین دندونتو دیدم یه چیزی تو ذهنم جرقه زد!یکی دیگه از آرزوها و رویاهام به واقعیت تبدیل شده بود!پس باید جشن می گرفتیم تا برای همیشه تو ذهنمون می موند.. همه عکسا و ایده هایی که تو این چند سال در مورد جشن دندونی جمع کرده بودم و مرور کردم تا ببینم چه کارایی می تونم انجام بدم تا بهترین شکل برگزارش کنم.. تصمیم داشتم 21 بهمن جشن بگیرم که دقیقا همون روز باباجون از پیشمون رفت و ماهم رفتیم شیراز و جشن کنسل شد.. نزدیکای عید که خونه تکونی رو شروع کردم تو فکر هفت سینت بودم که چه نقشه ها براش داشتم اما بخاطر باباجون نمیخواستم درستش کنم که مامان و خاله زهرا گفتند که حتما امادش کن و بیارش شیراز،دوباره رفتم تو فکر جشنت! با باباییت تص...
30 اسفند 1391

8ماهگی..

این روزا بیدار شدنت نه دیگه با گریست نه صدای آواز و بازی!!به محض اینکه بیدار میشی پستونکتو در میاری و برعکس میکنی و شروع می کنی به تکون دادن ..یه صدایی شبیه صدای زنگوله داره !! اینقدر تکون میدی تا منو ببینی..وقتی هم که منو میبینی یه لبخنده شیرین میزنی و پستونکو میندازی..واقعا این کارا رو از کجا یاد می گیری کوچولوی شیرین من؟؟!! برا همین همش باید گوشامو تیز کنم ت نکنه صدای زنگولتو نشنوم و زیاد منتظر بمونی...   برا 12اسفند برات وقت اتلیه گرفته بودم..روز قبلش تماس گرفتم که وقت رو فیکس کنم که خانومه گفت پسرتون می شینه؟گفتم تقریبا!گفت اگه نتونه بشینه یا فقط عکس نوزدای میتونیم بگیریم ازش یا باید استند کار بذاریم که برا هر عکس 40 تومن اضافه...
25 اسفند 1391
1